Monday, December 13, 2004

گزارشگران: گفتگو با كورش صحتي

در ادامه گفتگوهاي گزارشگران با فعالين سياسي، نويسندگان و روزنامه نگاران بر آن شديم تا با آقاي كورش صحتي از فعالين سياسي / دانشجوئي كه بارها بدليل فعاليت هايشان بازداشت و زنداني شده اند، گفتگوئي داشته باشيم
.پيام لطفي: آقاي صحتي با سلام به شما و خسته نباشيد از طرف همكاران سايت گزارشگران و سپاس از اينكه دعوت ما را به گفتگو پذيرفتيد.
کوروش صحتی:درود بر شما، من هم از شما و همکاران گرامی تان سپاس گزارم.
پيام لطفي:آقاي صحتي با وجود اينكه شما بعنوان فعال سياسي / دانشجوئي براي طيف حساستر به سياست و وقايع سياسي / دانشجوئي شناخته شده هستيد اما از شما تقاضا دارم كه يكبار ديگر خود را براي خوانندگان سايت معرفي نمائيد.
کوروش صحتی: من کوروش صحتی متولد سال 1357 دانشجوی اخراجی مهندسی کشاورزی ، عضو شورای نویسندگان دو هفته نامه هویت خویش و دبیر سرویس سیاسی روزنامه گزارش روز(هر دو نشریه توقیف شده اند) ، از موسسین کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی ، دبیر سابق سازمان ملی دانشجویان ایران و عضو شورای مرکزی جبهه متحد دانشجویی می باشم. سابقه چند بار زندان در طول فعالیت های سیاسی خود دارم که در آخرین مورد توسط شعبه 26 دادگاه انقلاب به 6 سال زندان محکوم شدم.
پيام لطفي:شما را بعنوان يكي از فعالين و عضو شوراي مركزي جبهه متحد دانشجوئي ميشناسند، لطفا در باره چگونگي تشكيل و پيدايش اين جبهه براي خوانندگان سايت توضيح دهيد.
کوروش صحتی:جبهه متحد دانشجویی در سال 1376 و پس از تحولاتی که در دوم خرداد 76 در عرصه سیاست ایران روی داد، تشکیل شد. فضای سیاسی حاکم بر کشور و لزوم سازماندهی و همبستگی میان دانشجویان، تشکیل چنین جبهه ای از طیف های فکری مختلف دانشجویان را می طلبید. گروه های اولیه تشکیل دهنده جبهه متحد دانشجویی، اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور به دبیر کلی مهندس حشمت الله طیرزدی( که مجوز فعالیت از کمیسیون ماده 10 احزاب داشت و به تازگی توسط دادگاه انقلاب غیر قانونی اعلام شد)، گروه دانشجویان روشنفکر ایران به دبیر کلی منوچهر محمدی و سازمان ملی دانشجویان و دانش آموختگان به دبیر کلی پرویز سفری بودند. چند گروه دانشجویی دیگر از جمله سازمان دانشجویی مدافعان آزادی و اتحادیه دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی هم بعدها به این جبهه پیوستند. این جبهه همراه با انتشار نشریات مختلف ، اقدام به برگزاری جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ و میتینگ های دانشجویی – مردمی متعدد نموده و در طول مدت فعالیت خود تاکنون بارها مورد حمله عوامل قضایی و امنیتی رژیم قرار گرفته است. پلمب کردن دفاتر جبهه، ممانعت از ادامه تحصیل، ضرب و شتم و بازداشت گسترده اعضا که بسیاری از آنان هم اکنون نیز به اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام محبوسند، گوشه ای از برخورد های رژیم با فعالین این جبهه است.
پيام لطفي:شما در مقاله اخيرتان كه در سايت گزارشگران نيز منتشر شد با دقت تمام بر تفاوت مبارزه دانشجويان براي خواسته هاي سياسي و صنفي خود در جوامع غربي و كشورمان تاكيد كرديد. اگر ممكن است با توجه به اين فرصت، در اين رابطه بيشتر توضيح دهيد؟
کوروش صحتی:جامعه ما با وجود مبارزاتی که سال هاست و به ویژه از انقلاب مشروطه تاکنون برای دموکراسی و رعایت حقوق بشر در آن شکل گرفته ، هم چنان در پی رسیدن به این خواسته های اساسی است. طبیعی است که در چنین جامعه بسته و گرفتار استبدادی، جنبش دانشجویی به عنوان وجدان بیدار جامعه و حلقه واسط میان نخبگان و توده ها در پی خواسته های اساسی ملت خود باشد. در جامعه ای که هنوز دفاع از حقوق انسانها در آن به چالشی عظیم میان حاکمان و آزادی خواهان می انجامد، چگونه می توان از جنبش دانشجویی خواست که تنها خواسته های صنفی خود را پی گیرد. جامعه ما جامعه ای در حال گذار است و تا رسیدن به دموکراسی چنین وضعیتی را شاهد خواهیم بود. بر این اساس جنبش دانشجویی در کشور ما همواره در مبارزات سیاسی نقش عمده ای داشته و به جرات می توان آن را پیشگام مبارزات آزادی خواهانه ملت نامید.
پيام لطفي:رابطه جنبش كارگري را با جنبش دانشجوئي چگونه ميبينيد؟ در روند اعتراضات يكي دو سال اخير مكرر شاهد شعارها و پلاكاردهائي بوده ايم كه از اتحاد جنبش دانشجوئي و كارگري گفته اند آيا اين اتحاد زمينه هاي عيني نيز دارد و يا اينكه تمايل بخش روشنفكري / دانشجوئي است؟
کوروش صحتی:من نمی توانم بگویم که این موضوع مسئله ای انتزاعی و یا به تعبیر شما تمایل بخش روشنفکری/ دانشجویی باشد. ظلمی که بر ملت ایران روا داشته می شود، تمامی طبقات اجتماعی را بی نصیب نگذاشته است. در ارتباط با جنبش کارگری، هر چند برخی از خواسته های این جنبش با خواسته های جنبش دانشجویی تشابه ندارد، اما تمامی این تحرکات در چارچوب کلی تری قرار می گیرند. چارچوبی که آن را جنبش آزادی خواهانه ایرانیان می توان نامید. جنبشی که خواسته های مشترکی در میان طیف گوناگونی از طبقات اجتماعی ایران دارد. البته من چندان به سازمان یافته بودن این تحرکات اعتقادی ندارم. همان طوری که در جنبش دانشجویی، امروزه در وضعیتی بدون تشکیلات به سر می بریم، جنبش کارگری ایران نیز از این معضل بی نصیب نیست. فارغ از وجود چندین تشکل کارگری عموما وابسته به نظام سیاسی، فقدان تشکل های مستقل کارگران ایرانی کاملا احساس می شود. من تشکیل اتحادیه های کارگری مستقل و نزدیکی بیشتر آنان به جنبش دانشجویی را در پیشبرد اهداف جنبش ملی ایرانیان بسیار مفید ارزیابی می کنم.
پيام لطفي:در جريان اخبار اعتراضات و نمايشات سياسي اخير بمناسبت 16 آذر همه ما قرار گرفتيم و شما مطمئنا بيشتر از ماگستردگي اين حركات دانشجوئي بطور واقعي چگونه بود و شما آنرا چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا شاهد اعتلائي نوين در جنبش دانشجوئي خواهيم بود؟
کوروش صحتی:همان طور که مطلعید، آقای خاتمی چند سال بود که در دانشگاه حاضر نشده بود. تراکم خواسته های به حق دانشجویان و این که شخص آقای خاتمی را مسئول وضعیت نابسامان کنونی و بسیاری از برخوردهای صورت گرفته با دانشجویان می دانستند، باعث شد که در 16 آذر این اعتراضات گسترده صورت گیرد. تجمع گسترده دانشجویان در محوطه دانشگاه تهران و سر دادن شعارهای رادیکال همگی در این ارتباط هستند. امروزه آقای خاتمی نزد دانشجویان به عنوان شخصی خدمتگزار نظام استبدادی جمهوری اسلامی و خائن به آرمان های ملت شناخته شده است.آیا می توان با فرد خائنی چون او برخوردی بهتر از این داشت. وقتی وی به جای پاسخ گویی به اعتراضات، تهدید به اخراج دانشجویان از جلسه سخنرانی می کند و یا ماموران وزارت اطلاعات که بخشی از دولت به اصطلاح اصلاح طلب محسوب می شوند اقدام به بازداشت غیر قانونی همرزم گرامی مان شیوا نظری در صبح روز 16 آذر ماه کرده و از او می خواهند که این مطلب را هیچ کجا عنوان نکند، باید شاهد چنین واکنش هایی از سوی دانشجویان باشند.در ارتباط با قسمت دوم پرسش شما باید بگویم که اعتلا واقعی جنبش دانشجویی ایران تنها درصورت سازمان دهی جدید این جنبش صورت خواهد گرفت و خوشبختانه در این مورد اتفاق نظری میان فعالین جنبش دانشجویی دیده می شود.
پيام لطفي:باز هم برميگردم به جنبش دانشجوئي، اين جنبش در حال حاضر از چه طيف هائي تشكيل شده و چه تفاوتهاي كليدي و نظري در ميان آنان موجود است؟ بطور مشخص دفتر تحكيم وحدت را آبستن چه تحولات و تغييراتي ميبينيد؟
کوروش صحتی: ببینید وقتی صحبت از جنبش دانشجویی می کنیم باید تفاوتی میان فعالیت سیاسی دانشجویان و جنبش دانشجویی قائل شویم. هم اکنون تعدادی دانشجو هستند که فعالیت سیاسی داشته و در تشکل هایی چون بسیج دانشجویی و جامعه اسلامی دانشجویان عضویت دارند. این گروه از دانشجویان را نمی توان جزء فعالین جنبش دانشجویی نامید. چرا که آنها به معنای دقیق کلمه شاخه دانشجویی حاکمیت هستند. بدین ترتیب این طیف از فعالین سیاسی از طبقه بندی ما خارج می شوند. اما فعالان جنبش دانشجویی را می توان به دو طیف: 1- رادیکال / مدرن و 2- محافظه کار/ سنتی تقسیم کرد. طیف رادیکال/ مدرن از گروه هایی چون جبهه متحد دانشجویی ، فراکسیون مدرن طیف علامه دفتر تحکیم وحدت و گروه های مشابه شکل می گیرد. این طیف یا هیچ گونه پیوند و مقاربتی با حاکمیت سیاسی نداشته و یا در حال گسستن کامل این نزدیکی هستند. این طیف ، رژیم جمهوری اسلامی را غیر قابل اصلاح دانسته و از یک رفراندوم ساختارشکن حمایت می کنند. حقوق بشر و دموکراسی دغدغه های اصلی این طیف از فعالان دانشجویی می باشد. غیر ایدئولوژیک بودن نیز یکی دیگر از ویژگی های این تشکل هاست.اما در سوی دیگر، طیف محافظه کار/ سنتی قرار دارد که از افکار اصلاح طلبان حکومتی تغذیه می شود. این طیف هم چون بزرگان شکست خورده شان در جبهه دوم خرداد هم چنان به اصلاحات در چارچوب نظام سیاسی کنونی اعتقاد دارند. افول تدریجی اصلاح طلبان حکومتی و در پی آن تشتت فکری ایجاد شده میان این گروه از دانشجویان منجر به انتخاب گزینه ای دیگر برای آنان خواهد شد. یا به گروه محافظه کاران خواهند پیوست و یا به جمع دانشجویان رادیکال / مدرن. در مورد دفتر تحکیم وحدت، هم همان طور که در مقاله اخیرم به آن اشاره کردم، ضعف تشکیلاتی این گروه که هم چنان با اساسنامه و مرامنامه سال 1358 خود فعالیت می کند و دور بودن آن از خواسته های امروزی جنبش دانشجویی، چاره ای جز سازماندهی جدید و استقلال کامل برای آن باقی نخواهد گذاشت، در غیر این صورت امکان انحلال آن دور از ذهن نیست.
پيام لطفي:شما را بارها بازداشت و به زندان انداخته اند و تا آنجائي كه بخاطر دارم و در نامه جمعي از زندانيان و خانواده هايشان به نماينده حقوق بشر در ايران آمده است از وضعيت شما بي اطلاع بودند و مفقود به حساب مي آمديد. آيا نكته اي در اين رابطه وجود دارد كه بخواهيد براي خوانندگان ما بيان كنيد؟
کوروش صحتی: احکام غیر قانونی، بازداشت های خود سرانه ، سلول های انفرادی بلند مدت، شکنجه و تهدید نمونه ای از شیوه برخورد عوامل سرکوب گر رژیم با فعالان جنبش دانشجویی است، که بارها مطرح شده است. البته در ارتباط با شکنجه گاه های رژِیم نکات نا گفته زیادی وجود دارد که امیدوارم به زودی و به شکلی دقیق مشاهدات خود را در اختیار هم میهنان عزیزم قرار دهم.
پيام لطفي: همانطور كه ميدانيد يكي از جديدترين تحولات در بستر اپوزيسيون هوادار دمكراسي و آزادي، جنبش جمهوريخواهان دمكرات و لائيك است. آيا مباني مطروحه از جانب اين طيف يعني جمهوري، دمكراسي و لائيسيته همان حلقه مفقوده ايست كه تا كنون مانع از فراگير شدن جنبشي عمومي براي آزادي و دمكراسي در ايران بوده است؟ بطور كلي نظر شما در ارتباط با جنبش جمهوريخواهي چيست؟
کوروش صحتی: من به عنوان یک فعال جنبش دانشجویی از هر حرکتی که در راستای منافع ملی بوده و به اصول استقلال، آزادی و تمامیت ارضی کشور خدشه ای وارد نکند، حمایت می کنم. جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک هم به نظر من و تا جایی که در جریان تحولات آن قرار گرفته ام به عنوان نیرویی مبارز می تواند، با گسترش دایره فعالیت خود و در ارتباط با سایر جمهوری خواهان برای استقرار دموکراسی در ایران تلاش کند. در ارتباط با جنبش جمهوری خواهی باید این نکته را در نظر داشت که آیا محتوای رژِم های سیاسی در جهان بیشتر اهمیت دارد، یا شکل آنها؟ بسیاری از حکومت های جمهوری کنونی به ویژه در منطقه ما، کاملا استبدادی اند و بالعکس در بسیاری از رژیم های سلطنتی ، دموکراسی می بینیم. ساختار حقیقی و حقوقی مسئله ایست که جای بحث فراوان دارد. اما من به شخصه یک جمهوری خواه بوده و پیش بینی می کنم که نظام بعدی ایران هم یک جمهوری خواهد بود.
پيام لطفي: رفراندومي مطرح شده و هفت نفر از صاحب نظران سياسي داخل و خارج نيز بعنوان طراحان آنرا امضا، كرده اند. صرفنظر از تعلقات نظري اين افراد به گرايشات و يا جناحهاي مختلف تا چه اندازه اين اقدام را با سطح نيازها و درخواستهاي مردم كشورمان هماهنگ ميدانيد؟ آيا آنرا امضا، كرده ايد؟
کوروش صحتی: بله. من این فراخوان را امضاء کرده ام. طرح برگزاری رفراندوم اگر چه قبلا بارها نیز از سوی فعالان سیاسی دیگر عنوان شده بود، اما طرح آن به این فرم و گردآوری امضاء برای تائید آن ایده خوبی است که دوستان مبارزمان در جنبش دانشجویی به همراه چند تن از فعالین سیاسی پایه گذار آن بوده اند. بحث رفراندوم در شرایطی که ملت کاملا از اصلاح پذیر بودن رژیم جمهوری اسلامی نا امید شده، کاملا منطقی به نظر می رسد. هر چند راهکارهای اجرایی کردن آن ، بحث های زیادی را برانگیخته است. اما همان طور که دوستان مبارزمان تاکید کرده اند، پیش کشیدن این طرح، بر تقویت گفتمان رفراندوم میان مردم و فعالان سیاسی آزادی خواه تاکید داشته است. من امیدوارم که روزی واقعا به این قضیه جامه عمل بپوشانیم. چرا که کم هزینه ترین و مسالمت آمیزترین راه سرنگونی رژیم، تنها رفراندوم است. من از دوستان مخالف این طرح، این پرسش را دارم که چه راه جایگزینی پیشنهاد می کنند؟
پيام لطفي: يكي از معضلات عمومي زندانيان و خصوصا زندانيان سياسي در عرصه جهاني، معضل بلاتكليفي است. شما بعنوان يكي از زندانيان سياسي كه هم مفقودالاثر! بوده ايد و هم بلاتكليفي در ارتباط با پرونده تان داشته ايد، بنظر شما حاكميت چه اهداف و نياتي را در اجراي اين سياست در مورد زندانيان سياسي دنبال ميكند؟
کوروش صحتی: هدف اول رژیم از این نوع برخوردها ایجاد رعب و وحشت در میان فعالان سیاسی و دانشجویی و ایجاد شرایطی برای آنان است که پس از آزادی از زندان، از فعالیت های گذشته خود کناره گیری کنند. بلاتکلیفی و عدم رسیدگی به پرونده متهمان سیاسی نیز موردی است که بیدادگاه های انقلاب به عنوان روشی برای شکستن روحیه مبارزین از آن استفاده می کنند. در این میان خانواده های زندانیان سیاسی ، مورد ظلمی مضاعف قرار می گیرند. این خانواده های مظلوم ماه ها از وضعیت عزیزان خود بی خبر مانده و دچار ضربات روحی شدیدی می شوند. اما با استقامت و پایداری شان در پیشبرد جنبش آزادی خواهان ایران نقش مهمی داشته و در آینده بخشی از تاریخ ایران مسلما به این قضیه خواهد پرداخت.
پيام لطفي:تمايل داريد، خاطره اي بازگو نشده در ارتباط با مدتي كه در اسارتگاه انديشه بوده ايد براي خوانندگان ما بگوئيد؟
کوروش صحتی: البته خاطرات بسیاری از دوران اسارت خود دارم و بهترین خاطرات من هم مربوط به به ایستادگی دوستان هم زنجیرم در برابر مزدوران سرکوبگر رژیم است. اما خاطره ای که می خواهم برایتان بگویم مربوط به بازداشتم در 14 اسفند سال 1379 است. در آن روز از طرف جبهه متحد دانشجویی، مراسمی در دانشگاه تهران به مناسبت سالروز در گذشت پیشوای کبیر ملی، دکتر محمد مصدق برگزار شد. پس از اتمام مراسم و در حالی که به همراه دو تن از دوستانم آقایان کاشیلو و مبین به سمت منزل رهسپار بودیم، توسط چند مامور لباس شخصی در خیابان کارگر (امیر آباد)ربوده شده و به داخل یک اتومبیل منتقل شدیم. مامورین با فحاشی و ضرب و شتم ما را به مقر خود برده و پس از 4 روز به دادگاه انقلاب تحویل دادند. دادگاه انقلاب ما را به بازداشتگاهی فرستاد که بعدها مطلع شدیم نام آن بازداشتگاه 59 و متعلق به اطلاعات سپاه پاسداران بوده است. سلول انفرادی یک و نیم در دو متر، بازجویی های شبانه، ضرب و شتم و تحت فشار قرار دادن برای اعترافات تلویزیونی فضای وحشتناکی را بر این بازداشتگاه مخوف حاکم کرده بود. هنگامی که من به همراه دوستانم وارد این زندان شدیم، اکثر سلول های آن خالی بود. اما بعد از گذشت چند روز و با بازداشت گسترده نیروهای ملی – مذهبی و نهضت آزادی سلول های آن پر شد. البته پیش از ما مهندس سحابی و علی افشاری هم بازداشت شده بودند و ما حدس می زد یم که در همین جا محبوس باشند. به هر حال به تدریج برخی از دوستان ما در جبهه دموکراتیک و جبهه متحد دانشجویی مثل مهندس طبرزدی، زارع زاده، سنجری و محمود بردبار هم بازداشت شده و به این بازداشتگاه منتقل شدند. اما در این میان ایستادگی دو نفر، محمد بسته نگار(داماد مرحوم آیت الله طالقانی) و مهندس طبرزدی در خاطرم به خوبی مانده است. محمد بسته نگار که در سلول کناری من محبوس بود، برای بالا بردن روحیه سایر زندانیان، هر از چند گاهی بر سر نگهبانان فریاد می کشید و لب به اعتراض می گشود. اما مورد دیگر مربوط به هواخوری های روزانه زندان است. برای هواخوری، زندانیان را گروه گروه و با چشمان بسته به حیاط کوچک بازداشتگاه می بردند.به خاطر دارم که در یکی از این روزها و در حالی که طول ده متری حیاط بازداشتگاه را طی می کردم، از زیر چشم بند دیدم کخ مهندس طبرزدی در کنار شیر آب حیاط نشسته و قدم نمی زند. خودم را به بهانه آب خوردن به او نزدیک کرده و گفتم:" سلام مهندس". یکی از نگهبانان به سرعت به طرف من امد و گفت: چرا صحبت می کنی؟ من به او گفتم که وقتی شما آب می خورید، نمی گوئید سلام بر حسین، خوب من هم همین را گفتم. البته مخصوصا با صدای بلند صحبت می کردم تا سایرزندانیان بدانند که من هم در اینجا هستم. چرا که صحبت کردن مطلقا در بازداشتگاه قدغن بود. به هر حال نگهبان مثل این که از گفته من قانع شده بود، به سمت مهندس طبرزدی رفت و به او گفت چرا صحبت می کنی؟ که ناگهان طیرزدی برافروخته شده و با شدت به او اعتراض کرد. اعتراض او به انتقاد از بیدادگاه های انقلاب، پاسدار بازجوها و در نهایت کلیت رژیم کشید. نگهبانان که دستپاچه شده بودند بلافاصله مسئولین بازداشتگاه را باخیر کرده و طبرزدی را به سلول خود منتقل کردند. هر چند طبرزدی تا مدتی از هواخوری محروم شد، اما این حرکت او در شکسته شدن جو بازداشتگاه نقش مهمی داشت. من در طول مدت این بازداشت و هم چنین بازداشت های قبل و پس از آن، خاطرات بسیاری دارم. محبوس بودن در کنار مبارزان و آزادی خواهان را افتخار بزرگی برای خود دانسته و برای تمامی آنان آرزوی سلامتی و پیروزی دارم. به امید روزی که زحمات این عزیزان و مبارزات ملت ایران به بار نشسته و آزادی را در سرزمین عزیزتر از جانمان به آغوش بکشیم.پيام لطفي: با تشكر از شما کوروش صحتی:من هم از شما سپاس گزارم.
گزارشگران15/12/2004

Sunday, December 12, 2004

راهکار آینده جنبش دانشجویی ایران

پیش درآمد
16 آذر ماه یادآور روزی است که دانشجو و دانشگاه ندای آزادیخواهی و عدالت طلبی خود را به زیبا ترین شکل ممکن به گوش همگان رساند.
16 آذر ؛ «روز دانشجو» روز حماسه و مقاومت در تاریخ ایران ماندنی است.
آن سه قطره خون پاکی که در دانشگاه به زمین ریخت شعله مبارزه با استبداد و استعمار را چنان گرمایی بخشید که امروز نیز به برکت وجود آن جنبش آرمان خواهانه دانشجویان ادامه دارد. اما در این راه پر فراز و نشیب و در طول تاریخ مبارزات دانشجویی ، مسائلی بوجود آمده که راهکاری ویژه را برای تداوم و حرکت بالنده این جنبش در آینده می طلبد.
قبل از وارد شدن به بحث باید این نکته را در نظر داشت که جنبش دانشجویی در جوامع بسته یا در حال گذار تفاوتی ماهیتی با جنبشهای دانشجویی در جوامع باز و توسعه یافته دارد و براین اساس سازماندهی تشکیلاتی این جنبش نیز شیوه های متفاوتی دارد.
در جوامعی چون ایران ، جنبش دانشجویی به مثابه یک جریان اجتماعی ، همواره پیشگام خواسته های اساسی ملت و در رأس آن خواسته های سیاسی آنان بوده است.
اما در جوامع باز ، تشکل های دانشجویی بیشتر صنفی هستند ، مانند سایر تشکلهای صنفی و اجتماعی.
در این میان نقش جنبش دانشجویی در کشورهای بسته و یا در حال گذار ، بسیار بااهمیت جلوه می کند. دانشگاه و آموزش عالی در چنین کشورهایی همواره بزرگترین پارادوکس رژیمهای حاکم بر آنان بوده است.
از سویی اداره جوامع امروزی نیازمند کسب مهارتهای ویژه ای است که جز از راه تأسیس مراکز آموزش عالی حاصل نمی شود و از سوی دیگر رشد چنین مراکزی به رشد فرهنگی - سیاسی جوانان و در نهایت مخالفت با رژیمهای استبدادی خواهد انجامید.
در کنار موارد فوق ، شرایط سنی دانشجویان که اکثراً جوان بوده ، وابستگی چندانی به شغل ، خانواده و مسائل مالی نداشته و از تحرک و آرمان خواهی برخوردارند نیز آنان را به عنوان نیرویی آوانگارد و از پیشگامان مبارزات سیاسی در کشورهای بسته مطرح نموده است.

وضعیت کنونی جنبش دانشجویی ایران
جنبش دانشجویی در ایران قدمتی به اندازه تأسیس اولین دانشگاه ایران دارد و از آن زمان تا کنون نقش مهمی در تحولات سیاسی جامعه ایفا کرده است1.
حضور اولیه و گسترده نیروهای چپ غیر مذهبی در دانشگاه ها در دهه 1320 ، تأسیس انجمنهای اسلامی دانشجویان ، نقش عمده دانشجویان در نهضت ملی شدن صنعت نفت ، گرایش به سمت مبارزات مسلحانه در دهه 1340 ، تشکیل کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به عنوان فعالترین نیروی اپوزیسیون در دوره خویش ، نقش مهم در تجمعات و تظاهرات منجر به پیروزی انقلاب ، سرفصلهای مهمی از تاریخ مبارزات دانشجویی در ایران قبل از انقلاب 1357 می باشند که هر بخش از آن توضیحات مفصلی را می طلبد که در حوصله این نوشتار نیست. اما پس از انقلاب 1357 و در پی جنگ هشت ساله ایران و عراق ، جنبش دانشجویی از تحرک و پویائی خویش دور شد2.
در این دوره دفتر تحکیم وحدت به عنوان تنها تشکل رسمی دانشجویان به شکل بازوی دانشجویی حاکمیت درامده و از خصلت جنبش گونه کاملاً فاصله گرفت.
اما روند تحولات سیاسی کشور در سالهای بعد منجر به تغییر فضای سیاسی دانشگاهها پیش از دوم خرداد 76 و دگرگونی در وضعیت گذشته شد. در این سالها ، جنبش دانشجویی ایران نقش تاریخی خود را بار دیگر ایفا کرد.
پس از دوم خرداد 76 نیز فضای نسبتاً باز سیاسی ایجاد شده در کشور و در پیامد آن ، تشکیل گروههای مستقل دانشجویی ، تجمعات و میتینگهای اعتراض آمیز متعدد ، رابطه فعال و سازنده دانشجویان با روشنفکران و فعالان سیاسی از سویی و توده های مردم از سوی دیگر ، چهره نوینی از کارکرد صنفی – سیاسی جنبش دانشجویی را نشان داد.
هرچند پس از چند سال ، سرکوب آزادیهای سیاسی – اجتماعی در ایران و فقدان احزاب سیاسی مؤثر و رسانه های آزاد باعث شد که وظایف این نهادها بر دوش جنبش دانشجویی نهاده شده و بدین ترتیب در نوک پیکان حمله اقتدارگرایان قرار گیرد.
ادامه این روند و فشار مضاعف محافظه کاران ، جنبش دانشجویی را تا حدودی به انفعال کشاند. هرچند بدنه جنبش همچون آتشی زیر خاکستر باقی مانده و هر از چند گاهی و در مناسبتهای مختلف سر بلند می کند اما در شرایط کنونی به جرأت می توان گفت که جنبش دانشجویی ایران در یک وضعیت «بدون تشکیلات» بسر برده و تحرکات فوق اکثراً بدون سازماندهی شکل می گیرند.
عوامل ایجاد چنین شرایطی را می توان در دو مورد خلاصه نمود :
1- سرکوب گسترده جنبش :
در این ارتباط می توان به موراد زیر اشاره کرد :
حمله به مراکز و خوابگاههای دانشجویی بویژه در 18 تیرماه 78 و خرداد 82 ، بازداشت گسترده فعالان جنبش دانشجویی ، ممانعت از برگزاری تجمعات دانشجویی به مناسبتهای مختلف ، ایجاد جو نظامی گری در دانشگاهها بوسیله نهادهائی خاص چون بسیج دانشجویی و حمایت گسترده حراست و دفاتر رهبری از آنان ، احضار پی در پی فعالان دانشجویی به دادگاههای انقلاب و در برخی موارد ممانعت از ادامه تحصیل آنها.
2- فقدان ساختار تشکیلاتی مناسب تشکلهای دانشجویی :
دفتر تحکیم وحدت : هر چند این تشکل دانشجویی با وابستگی به طیفی از
حاکمیت سیاسی (اصلاح طلبان حکومتی) اشتباه فاحشی را در زمینه اخذ مواضع سیاسی خود مرتکب شد اما به عنوان فراگیرترین تشکل دانشجویی ایران دارای ضعفی در ساختار تشکیلاتی خود است که مهمتر از مورد فوق می نماید.
این تشکل دانشجویی که در سال 1358 تأسیس شد تنها دربرگیرنده انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور بوده و بدین ترتیب بسیاری از تشکلهای صنفی و سیاسی دانشجویان راهی در این مجموعه ندارند. مرامنامه و اساسنامه این تشکل نیز تا کنون هیچ تغییری نیافته است.
اگر به یاد داشته باشیم که در مرامنامه این تشکل مواردی ذکر شده که اصولاً از خواسته های امروزی جنبش دانشجویی ایران فرسنگها فاصله دارد3 ، بر لزوم بازسازی و ایجاد تشکیلاتی مناسب برای جنبش دانشجویی و با توجه به شرایط کنونی جامعه ایران پی خواهیم برد.
سایر گروههای دانشجویی : از طرفی گروههای دانشجویی مستقل دیگر نیز به نوعی گرفتار ضعف تشکیلاتی شده اند.
اعلام غیرقانونی بودن و سرکوب و بازداشت گسترده فعالین این گروهها ، بسیاری از اعضای مؤسس و اصلی آنها را عملاً از صحنه مبارزه دور کرده و هرگونه سازماندهی مجدد را با برخوردهای شدید عوامل قضایی و امنیتی حاکمیت روبرو نموده است4.
با توجه به شرایط فوق ، نظریه غالب در مجموعه تشکلهای دانشجویی بر ایجاد تشکیلاتی مستقل ، فراگیر ، غیرایدئولوژیک و با حضور طیفهای فکری گوناگون دانشجویان تکیه دارد. تشکیلاتی که در آن هزینه – فایده فعالیتهای سیاسی در نظر گرفته شده و راهکاری منطقی و قابل اجرا برای مبارزه و فعالیت سیاسی ارائه شود.

سازماندهی جدید جنبش دانشجویی
در این ارتباط و بویژه در سالهای اخیر طرحهای مختلفی ارائه شده است. طرحهای چون : ایجاد پارلمان دانشجویی ، دفتر تحکیم دموکراسی خواهی و در نهایت کنفدراسیون دانشجویان ایرانی.
از این میان طرح ایجاد کنفدراسیون با توجه به تجربه آن در سالهای 54-1339 در سازماندهی جنبش دانشجویی در داخل و خارج از کشور ایده آل به نظر می رسد.
کنفدراسیون در طول سالهای فعالیت خویش ، چنان نقش مهمی در عرصه سیاست ایران بر جای گذاشت که بی تردید می توان آنرا یکی از عوامل اصلی سرنگونی رژیم گذشته دانست. هرچند در بررسی تاریخ معاصر ایران و بویژه سالهای منتهی به انقلاب 1357 به این عامل کمتر اشاره شده است.
احیاء مجدد کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آینده سیاسی ایران اثرات مهمی برجای خواهد گذاشت.
پلاریزه شدن فضای سیاسی و همگون شدن حاکمیت سیاسی در کشور که به سرکوب گسترده جنبش آزادیخواهان ، رکود فعالیتهای احزاب سیاسی مستقل و مردمی و محدودیت روزافزون نشریات انجامیده است ، هماوردی نیرومند را طلب می کند. هماوردی که تنها متشکل شدن دانشجویان ایرانی در یک ساختار واحد آنرا تجسم خواهد بخشید.
تشکیل چنین اتحادیه ای اگرچه چندان آسان نمی نماید اما اثرات فراوانی در پیشبرد جنبش دموکراتیک ایرانیان خواهد داشت که در این رابطه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
• از بین بردن فضای تبلیغاتی رژیم در کشورهای خارجی از طریق برپایی تجمعات و تظاهرات گسترده اعتراض آمیز و ایجاد ناامنی برای عوامل رژیم
• ارتباط با نهادها و دادگاههای بین المللی حقوق بشر
• ارتباط با احزاب و شخصیتهای مستقل سیاسی ، فرهنگی و هنری ایرانی و خارجی
• افشای جنایات رژیم و دفاع از حقوق تضییع شده زندانیان سیاسی بویژه دانشجویان زندانی در مجامع بین المللی
• تقویت روحیه همبستگی در میان دانشجویان با گرایشهای مختلف سیاسی در راستای منافع ملی و رشد سیاسی – اجتماعی آنان
• ایجاد ساختاری دموکراتیک در میان دانشجویان به عنوان الگویی مناسب برای سایر نیروهای اپوزیسیون
• مشارکت فعال در تحولات سیاسی جهانی و ارتباط با اتحادیه های دانشجویی سایر کشورها
به نظر می رسد اجرائی کردن طرح فوق نیازمند تشکیل کمیته ای متشکل از رهبران تشکلهای دانشجویی شناخته شده در داخل و خارج از کشور می باشد.
این کمیته با تشکیل یک گروه کاری زمینه ایجاد کنفدراسیون را مهیا خواهد کرد. شناسایی و ارتباط گیری با گروههای پراکنده دانشجویان ایرانی بویژه در خارج از کشور ، سازماندهی دانشجویان در کشورهایی که دانشجویان ایرانی در آنها متشکل نشده و بصورت منفرد فعالیت می کنند ، تدوین مرامنامه و اساسنامه ای متناسب با خواسته های امروزی جنبش دانشجویی و در نهایت تشکیل کنگره ای سراسری از تمامی فدراسیون ها ، اتحادیه ها و سازمانهای دانشجویان ایرانی از اهم فعالیتهای این کمیته خواهد بود.
همانگونه که تا کنون بسیاری از فعالان جنبش دانشجویی بارها بر ضرورت سازماندهی جدید جنبش تأکیر کرده اند ، انتظار می رود که از پیشنهاد فوق استقبال نموده و فصل نوینی را در تاریخ مبارزات دانشجویی ایران رقم زنند.

پی نوشت :
---------------------------------------------------------------------------
1- دانشگاه تهران در سال 1313 تأسیس شد. اگرچه اولین تحرکات دانشجویی در ایران در سال 1316 و در یک اعتصاب صنفی شکل گرفت اما از پتانسیل بالای این جنبش برای تبدیل شدن به نیرویی تعیین کننده در معادلات سیاسی کشور در سالهای بعد خبر می داد.
2- سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب و قبل از انقلاب فرهنگی سال 1359 ، دورانی از آزادی گسترده فعالیتهای سیاسی در داشنگاههاست. این دوره کوتاه هرچند به درگیریهای گسترده میان تشکلهای دانشجویی که عمدتاً شاخه های دانجویی احزاب سیاسی بودند ، انجامید ، اما مقطعی حساس و مهم در تاریخ مبارزات دانشجویی ایران است.
3- مواردی چون تبعیت و اطاعت از ولایت فقیه. (عدم استقلال مالی این گروه از دیگر موارد ضعف تشکیلاتی آن محسوب می شود. البته در این ارتباط و در ماههای اخیر شاهد تحولات مثبتی در دفتر تحکیم وحدت و در راستای استقلال مالی آن بوده ایم.)
4- نگاهی به جدیدترین آمار زندانیان سیاسی در ایران بر افزایش تعداد این طیف از زندانیان دلالت دارد. نگاه کنید به : عمالدین باقی - جدول زندانیان سیاسی- عقیدتی و مطبوعاتی – پیک ایران – 15 اکتبر 2004